اُوِه۱ عزیز ؛ سلام.
شاید با دیدن این نامه و باز کردنش بگویی که این نامه رو کدوم احمقی اشتباهی انداخته داخل صندوق خانۀ من» اما این نامه برای تو نوشته شده.
راستش قبلاً هم گفته بودم که ممکن است روزی دلم برایت تنگ شود و امروز دقیقاً همان روز است.
من از ایران دارم برایت نامه مینویسم. درست از کشورِ همان زنی که با شکم بر آمده و شوهر دست و پا چلفتیاش همسایهات شدند. همان مردکی که بلد نبود ماشینش را پارک کند! ولی راستش را بخواهی آن مرد یک چیز را در مورد ما ایرانیها درست گفته بود ، اینکه همیشه چیزی برای خوردن همراه خود داریم.» حتی همین الان که من دارم رویِ میز تحریرم برایت نامه مینویسم درون کشواش بیسکویت سبوسدار با لایه کرمی دارم.
اُوِه عزیز ؛ این نامه را ننوشتم که یاد آور این چیزها بشوم ، در واقع این نامه را نوشتم چون بسیاری از اخلاقها و ویژگیهایِ شخصیتیات را در وجودم یافتم. مثلاً آن یکباری که سونیا (همسرت) اینطور گفت:
برای فهمیدن مردهایی مثل اُوِه و رونه، آدم باید متوجه باشه که اینها مردهایی هستند که به اجبار در دوران دیگهای زندگی میکنند. مردهایی مثل اونها از زندگی فقط چند چیز ساده میخوان؛ یک سقف بالای سرشون، یک خیابون آروم، یک خودرو و یک همسر وفادار، شغلی که به اونها وجههی اجتماعی ببخشه و خونهای که دایم چیزی تو اون خرابشه تا اونها بتونند سرگرم تعمیرش باشند»
من تماماً خودم را تصور کردم. البته نمیتوانم ادعا کنم که از هر جهتی شبیه تو هستم ، چون من به آن اندازه که تو مسئولیت پذیری ، نیستم! البته نه به معنایِ اینکه من یک بی مسئولیت بی عرضه هستم که هیچ چیز از قوانین و مقرارت سرم نمیشود ، اما یک مسئولیت پذیر به تمام معنا هم نیستم وگاهی وقتها دنبالِ جاده فرعی برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتم! البته باید این نکته را هم یادآور شوم که من بدون ساعتِ رومیزی یا آلارم گوشیِ هوشمندم از خواب و رختخوابم کنده نمیشوم! درست بر عکس تو که هیچ وقت حتی ساعت رومیزی هم نداشتی و همیشه سر ساعت بیدار میشوی و درست یک ربع بعدش روزت آغاز میشود!
اُوِه عزیز ؛ این نامه را نوشتم چون دلتنگت بودم! البته اگر به کامپیوتر اعتماد داشتی راحت تر میتوانستم این نامه را بدستت برسانم ، آنهم در طی فقط چند ثانیه! ولی الان باید پستچی بیچاره زحمتش را بکشد.
دوست دارت احسان.
۱: Ove
پینوشت: به دعوت
فرشته خانم ، برای چالش "
نامه ای.".
درباره این سایت